سیر و سرگذشت مذهب (دین)
برگردان شین میم شین برگردان شین میم شین


ورنر شوفن هاور

مذهب (دین) در واقع، بمعنی گرامیداشت، قول مقدس و ستایش است.
• مذهب فرمی از شعور اجتماعی با خصلت جهان بینانه است.

خودویژگی مذهب، عبارت است از انعکاس مخدوش و وارونه طبیعت و جامعه در شعور انسان ها، آنسان که منشاء پدیده های طبیعی و اجتماعی در علل و اهداف ماورای طبیعی دانسته می شود.
پدیده های طبیعی و اجتماعی نیز بمثابه روندها و قوای ماورای طبیعی تصور می شوند، قوای ماورای طبیعی ئی که انسان ها وابسته و سرسپرده آنها هستند و برای جلب رضایت شان، باید به انجام اعمال معینی (عبادت، اطاعت، قربانی، ستایش، مراسم مذهبی و غیره) بپردازند.

1
علل معرفتی مذهب

علل معرفتی مذهب، عبارت است از پا فراتر گذاشتن فکری از سدهای معرفتی که شرایط تولیدی و زندگی در مقابل درک عینی پیوندهای واقعی طبیعت و بویژه جامعه برپا می دارند.
• این پا فراتر گذاشتن فکری توسط قوه تخیلی صورت می گیرد که احساسات (احساس ترس، عجز، سرسپردگی، وابستگی، سپاسگزاری و امثالهم) بکارش می اندازند.
• مذهب ضد علم و شناخت علمی است و بلحاظ محتوای جهان بینانه با ایدئالیسم عینی پیوندی تنگاتنگ دارد.

2
علل اجتماعی مذهب

• علل اولیه اجتماعی تعیین کننده مذهب در سرکوب توده های خلق و در نادانی آنها در جامعه طبقاتی نهفته است.
• طبقات حاکم در جوامع طبقاتی، مذهب را برای تحکیم فکری و مؤسسه ای قدرت خویش و برای فلج کردن فعالیت انقلابی توده های تحت ستم به خدمت می گیرند.

• جانشینی مذهبی بوسیله مذهب دیگر در تاریخ با پیشرفت هائی در فرهنگ مادی و معنوی خلق ها و با تحولاتی در نظام های اجتماعی پیوند ناگسستنی داشته است، نظام های اجتماعی ئی که جهان تصورات مذهبی باید خود را با آن دمساز کند.

• در روندهای تاریخی معینی، جنبش های اجتماعی و سیاسی مترقی نیز حامل تصورات مذهبی نوینی بوده اند و مبارزه جریانات مذهبی بر ضد یکدیگر نیز ـ چه بسا ـ بر بنیان تضادهای اجتماعی و سیاسی صورت گرفته اند.

• این حقایق امور اما در ماهیت مذهب بطورکلی تغییری پدید نمی آورند.
• علل مذهب تنها پس از امحای استثمار انسان بوسیله انسان، پس از استقرار جامعه بی طبقه کمونیستی و پس از امحای بقایای جامعه طبقاتی، بطور قطعی از بین خواهند رفت.
• با توسعه نظام اجتماعی کمونیستی و با اشاعه فراگیر جهان بینی علمی طبقه کارگر، یعنی ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی، مذهب از زندگی جامعه رخت برخواهد بست.

• در فلسفه مذهب و جامعه شناسی مذهب بورژوائی در باره منشاء مذهب نظرات زیر وسیعا اشاعه یافته اند:

1
تئوری انیمیستی

تئوری انیمیستی را اسپنسر، تایلر، لوبوک، ووندت نمایندگی می کنند.

• (انیمیسم عبارت است از باور به موجودات غیرمادی:
• انسانیت بخشیدن به پدیده های طبیعی و اجتماعی.
• روحمندی قائل شدن به پدیده های طبیعی و اجتماعی.
• حیاتمندی قائل شدن خیالی به پدیده های طبیعی و اجتماعی. مترجم)
• مراجعه کنید به انیمیسم.

2
تئوری ماقبل انیمیستی

تئوری ماقبل انیمیستی را مارت، پرویس نمایندگی می کنند.

3
تئوری زوال

4
تز مونو ته ئیسم

• تز مونو ته ئیسم (یکتاپرستی) آغازین را اشمیت و دیگران نمایندگی می کنند.
آدولف اله گارد ینسن (1899 ـ 1965)
مردم شناس آلمانی
از نمایندگان مهم مورفولوژی (فرم شناسی) فرهنگی
متخصص اقوام باستانی در اتیوپی جنوبی و جزایر مولکن کرام
آثار
جهانتصویر مذهبی فرهنگ آغازین
اسطوره و نیایش بومیان ـ تأملاتی در زمینه علم مذاهب

• برخلاف نظرات بورژوائی باطل، باید تأکید کرد که مذهب تنها در مرحله نسبتا بسیار توسعه یافته جامعه اولیه بوجود آمده است و می توانست بوجود آید.
• در آغاز توسعه مذهب، نه تصوراتی از روحمندی پدیده های طبیعی وجود داشته، که بتوان در همنظری با ینسن، بر پایه شواهد مردم شناسانه از اسطوره و نیایش رایج در میان بومیان (خلق های طبیعی) سخن گفت، نه فرم خاصی از مذهب وجود داشته است و نه تصوری از نیروی ماورای جهانی واحد (مونوته ئیسم اولیه)
• مراجعه کنید به انیمیسم.

3
علل عینی مذهب

• در دوره دراز توسعه بشریت، در دوره به اصطلاح گله های بشری (گله های اولیه)، یعنی ابتدائی ترین فرم وجودی جامعه بشری، که حدود یک میلیون سال پیش، وجود داشته و چند صد هزارسال دوام آورده است، هرگز پیش شرط های لازم برای تشکیل تصورات مذهبی و جهان بینانه ـ بطورکلی ـ وجود نداشته اند.
انسان های اولیه در مرحله توسعه پیته کانتروپو، سینانتروپو و یا نئاندرتال، مذهب نداشته اند.

• (پیته کانتروپو به انسان جاوه و چینی، سینانتروپو به انسان پکنی و یا چینی و نئاندرتال به انسان عصر حجر قدیم که در دوسلدورف آلمان کشف شده، اطلاق می شود. مترجم)

• ما تنها در انسان به اصطلاح کرومانون ، در عصر نوسنگی قدیم (40 ـ 50 هزار سال پیش)، برای اولین بار، به تصورات و اعمال مذهبی، مثلا تدفین پیش اندیشیده مردگان برمی خوریم.

• تنها در شیوه زندگی خاص آنها، یعنی در دوره جایگزینی مرحله گردآوری و شکار بوسیله همبود نجابتی بود که پیش شرط های لازم برای تشکیل تصورات مذهبی و مؤسسات منطبق با آنها فراهم می آیند.
• قبلا به سبب وجود شرایط ابتدائی کار و زندگی، در گله های اولیه کوچک و پراکنده، فقط یک «شعور گله ای» وجود داشته است.
• انسان در این مرحله، هنوز قدرت انتزاع و تعمیم نداشته و لذا بازتاب هائی راجع به هستی انسانها (که در همبود اولیه، همواره بمثابه هستی دسته جمعی تصور می شده) و راجع به پدیده های طبیعی هنوز وجود نداشته اند.
• «تفکر» این عصر توسعه بشریت ـ کلا ـ در پراتیک بلاواسطه زندگی خلاصه می شد.
تفکر واقعی و همراه با آن، توانائی انسان به انتزاع و تعمیم، بعدها در مرحله همبودهای نجابتی توسعه می یابد.
• بدین طریق امکان انفصال تفکر از واقعیت پدید می آید.

• این پیشرفت، به دلیل نیاز به توضیح پیوندهای ساده معین محیط زیست بود که از تکنیک ابتدائی و تقسیم کار طبیعی اولیه نشئت می گرفت.
• این نقطه ای است که از سوئی نطفه های تفکر تئوریکی تشکیل می شوند و از سوی دیگر نطفه های آغازین مذهب قوام می یابند.
• به سبب سطح نازل توسعه نیروهای مولده، می بایستی در رابطه با بسیاری از پیوندهائی که کسب اهمیت کرده بودند، به جای بررسی واقعی روابط به خیال پردازی در باره آنها پرداخت.
• این روند، خود را در اسطوره سازی به وضوح نشان می دهد.

• در اساطیر تجارب روزمره، بطور عقلی و تخیلی بهم گره می خورند.
• در تصورات مذهبی این دوره، بویژه، وقوف تخیلی به وابستگی همبود انسانی به قوای طبیعی عمده و برجسته می شود، آنسان که برای پدیده های منفرد محیط زیست که همبود را تحت تأثیر بلاواسطه و جدی خود قرار می دهند، همبود را زیر فشار قرار می دهند، به وحشت و هراس می اندازند و یا تأثیرات مثبت بر آن اعمال می کنند، صفات اسرار آمیز نسبت داده می شود.

• فرم های تاریخی پیشین این امر بشرح زیر بوده اند:
• جادوی زیان آور.
• جادوی شکار.
توتمیسم ، که به طلسم قوای بیگانه، تضمین موفقیت در شکار، سمبولیزه کردن و حفاظت از روابط خویشاوندی (همانند انگاری خود با جانور توتم و غیره) توجه دارد.


پدیده های طبیعی (در انطباق با روابط درون کلکتیوی و میان کلکتیوی مبتنی بر نیایش، کینه، مصالحه، مصاحبه و غیره موجود) انسانواره توضیح داده می شوند، یعنی برای اعمال آنها انگیزه های انسانی تعیین می شود.
• و لذا فرم های همانند مرسوم در روابط انسانی ـ همبودی برای فرونشاندن خشم، جلب محبت از طریق هدیه دادن، دفع خطر، ابراز سپاس، قدردانی و غلامی، عرض حال و احساسات همانند در مورد پدیده های طبیعی در هیئت آنتروپومورفیستی (انسان واره) (خورشید، هوا، آتش، دریا، زمین، بیماری، مرگ و غیره) نیز صورت می گیرد.

• درابتدائی ترین مراحل، این پروژکسیون (امتداد) تصورات انسانی به طبیعت، خصلت شیئی برجسته و غالبی دارد و جهان بصورت جولانگاهی از چیزهای حسی ـ ماورای حسی جلوه می کند.
• این روند آنتروپومورفیزاسیون (انسان واره انگاری)، رفته رفته فرم انفصال مواد ماورای حسی ـ فکری از مواد حسی به خود می گیرد، یعنی پدیده های طبیعی به شکل ارواح محض در می آیند، استقلال کسب می کنند و همانند موجودات انسانی شعورمند و اراده مند قلمداد می شوند، بمثابه شخصیت های ماورای طبیعی در می آیند و نسبت به انسان ها نیات خیرخواهانه و یا بدخواهانه پیدا می کنند.

• پیش شرط چنین توسعه و تکاملی عبارت بود از درجه نسبتا بالائی از تمایزمندی کار، شروع جدائی کار عمدتا جسمی از کار فکری در همبودهای نجابتی و شروع تضادمندی رابطه فرد با جمع.

• تا اینکه بالاخره باور به وجود «روح» قابل انفصال از هستی جسمانی ـ محسوس پا به عرصه می نهد که قبل از همه، نتیجه خواب و رؤیا (به خواب دیدن اعضای مرده طایفه و غیره) بود و این باور به ادامه حیات روح، بعد از مرگ جسم، به روند استقلال یابی موجودات فردی غیرمادی منجر می شود که در زندگی همبود دخیل و مؤثر تلقی می شوند.

• در پیوند با گذار به طوایف پدرسالار که چارچوب همبود را ـ در مقایسه با طوایف مادرسالار پیشین ـ وسعت می بخشد، امکان مذهبگرائی شخصی، یعنی تصور الهی منسوب به سرنوشت فرد هم فراهم می آید.
 

• در فرم های پیشین مذهب نه تنها رابطه بدوی انسان نسبت به طبیعت، بلکه علاوه بر آن، مناسبات مبتنی بر مساوات بدوی آنها نسبت بهم نیز انعکاس می یابد.
• همانطور که در واقعیت اجتماعی همبود اولیه همه اعضا برابرند، به همان سان نیز در تصورات راجع به جهان ارواح، از ارواح معینی که برتر از ارواح دیگر باشند، اثری نیست.
• تصورات مبتنی بر هیرارشی (سلسله مراتب) در جهان ارواح، بعدها، پس از تشکیل مالکیت خصوصی بروسایل تولید و تمایز همبود نجابتی متعاقب با آن، پدید آمده اند.

انگلس روند تشکیل مذاهب به اصطلاح طبیعی، مذاهب طایفه ای و خلقی پلی ته ئیستی (چند خدا پرستی) را و گذار به مذاهب به اصطلاح تاریخی را، که رفته رفته خطوط پلی ته ئیستی کسب می کنند، به شرح زیر توضیح می دهد و تعریف مارکسیستی عام از ماهیت کلیه مذاهب ارائه می دهد:
• «کلیه مذاهب و ادیان چیزی جز انعکاس تخیلی قدرت های خارجی حاکم و مسلط بر زندگی مردم، در اذهان آنان نیستند.
انعکاسی که در آن، قدرت های زمینی به هیئت قدرت های ماورای زمینی در می آیند.
• این انعکاس در آغاز تاریخ، فقط شامل حال قوای طبیعی می شد، ولی آنها در توسعه بعدی تاریخ خلق های مختلف، متنوعترین و رنگارنگترین چهره های بشرواره را به خود می گیرند.
• این روند ـ حداقل ـ در مورد ملل هند و اروپائی، از طریق مقایسه اساطیر آنها و منشاء وداهای هندی مورد بررسی قرار گرفته و بعد در مورد هندی ها، ایرانی ها، یونانی ها، رومی ها، آلمانی ها تا آنجا که مدارک تاریخی کفایت می کرده و در مورد کلت ها، لیتاوها و اسلاوها بطور منفرد ثابت شده است.
• اما بعدها، علاوه بر قوای طبیعی، قدرت های اجتماعی نیز وارد عمل می شوند، که به همان اندازه بیگانه و در آغاز، به همان اندازه غیرقابل توضیح بوده اند و با همان جبر طبیعی ظاهری قوای طبیعیمردم را زیر سلطه خود گرفته اند.
• هیئت های تخیلی که در آنها ـ در آغاز ـ فقط قوای اسرارآمیز طبیعی انعکاس می یابند، بدین طریق صفات ممیزه اجتماعی کسب می کنند و به نمایندگان قدرت های تاریخی مبدل می شوند.
• در مرحله توسعه بعدی تر، کلیه صفات ممیزه طبیعی و اجتماعی خدایان بیشمار به خدای واحد قدر قدرتی منتقل می شوند، خدائی که خود بازتاب انسان انتزاعی است.
• بدین طریق است که مونوته ئیسم (یکتا پرستی) پا به صحنه می نهد، که از لحاظ تاریخی آخرین ثمره فلسفه عامیانه یونان بوده و در خدای ملی صرف یهودی بنام یحوه تجسم خود را کسب می کند.
• مذهب، در این فرم سهل الاستفاده و دمساز با همه چیز خود، می تواند بمثابه فرم بلاواسطه، یعنی فرم عاطفی ـ احساسی رفتار انسانها نسبت به قدرت های بیگانه طبیعی و اجتماعی حاکم، ادامه حیات دهد، تا زمانی که انسان ها زیر یوغ چنین قدرت هائی باشند


I
مراحل توسعه مذهب

• این روند توسعه در مجموع خود ـ بلحاظ تاریخی ـ از مراحل منفرد زیرین گذشته است:

مرحله اول

• اولین حلقه در زنجیر توسعه تصورات مربوط به خدایان، عبارت است از تصورات مبتنی بر باور به خدایان میرنده و دو باره زنده شونده.
• این تصورات با توسعه کشاورزی پدید می آیند:
• تصورات مربوط به ارواح گیاهی از این دسته اند.

مرحله دوم

• مراسم مبتنی بر طبیعت پرستی که با وداع از زمستان و استقبال از بهار، با بذرپاشی و با خرمن برداری پیوند داشته اند.

مرحله سوم

• با توسعه خانواده پدرسالار، اعتقاد طایفه ای نیاکان به اعتقاد نیاکانی خانواده، به اعتقاد به خدایان اصلی خانواده مبدل می شود، خدایانی که محافظ مال و منال خانواده پدرسالارند.

مرحله چهارم

• پیدایش مالکیت خصوصی، متمایز شدن سالخورده ترین رهبر نظامی و رؤسای دیگر همبود، در تمایز و طبقه بندی در جهان ارواح، انعکاس خود را می یابد.
• علاوه بر جادو، رسم قربانی کردن، مقام هرچه بزرگتری به خود اختصاص می دهد.

مرحله پنجم

• با شروع دوران برده داری، در رابطه با اعتقاد به خدایان جنگ و خدایان حاصلخیزی، علاوه بر رسم قربانی کردن جانوران، قربانی کردن انسان نیز مرسوم می شود.
• بدین طریق مذهب بدوی جامعه طبقاتی پا به عرصه وجود می نهد.
• مشخصه این مذهب پلی ته ئیسم (چند خداپرستی) است.

II
انواع مذاهب پلی ته ئیستی

• مذاهب پلی ته ئیستی به شرح زیر بوده اند:
1
• دین ودا در هندوستان.

2
• مذاهب مصر باستان، بابل، یونان، روم، ژرمن و امثالهم.

3
• اعتقاد رشد یافته طبیعی، شالوده مذهب ژاپنی شینتو را تشکیل می دهد که هنوز هم رواج دارد (تلقی خورشید و آسمان، بمثابه خدای اصلی و یکسان قلمداد کردن آن با خاندان سلطنتی حاکم).

• اجرای مراسم مذهبی در آغاز، به عهده سالخورده ترین فرد طایفه و بعدها به عهده رئیس طایفه بود.
• با فروپاشی جامعه اولیه، مراسم قربانی کردن به عهده کاهنان گذاشته می شود و بدین طریق از سردمداران مذهبی لایه اجتماعی خاصی در قشر استثمارگر فوقانی نوخاسته تشکیل می شود که وظیفه اش انجام مراسم و تشریفات مذهبی بوده است.

• با پیدایش کاهنان مراسم قربانی، معابد خاص قربانی و عبادت به خدا مرسوم می شود.
• با شروع به چپاول مال و منال مشترک همبود از سوی قشر استثمارگر فوقانی و تصاحب املاک متعلق به طایفه و قبیله، بخشی از وسایل و مناطق ماهیگیری و شکار، تحت لفافه هدیه به خدایان، به مالکیت کاهنان مجری مراسم قربانی در می آیند.

• با شروع دوران برده داری، در این املاک برده ها به کار گمارده می شوند.
• بدین طریق قدرت سیاسی و اقتصادی کاهنان مجری مراسم قربانی و رؤسای معابد قوام می یابد.
• بار حفظ خدام الهی و معابد را تهیدستان و اقشار زحمتکش همبود به دوش می کشند.
• با پیدایش خدام حرفه ای معابد و مراسم مذهبی، علاوه بر «خود فریبی» در مذهب، فریب آگاهانه توده های مردم نیز رواج پیدا می کند.
• سازمان ها و مؤسسات مذهبی از لحظه پیدایش خود، خادم قشر استثمارگر فوقانی و مدافع قدرت آنان بوده اند.

• در دوره تجزیه و تلاشی جامعه اولیه، ایدئولوژی مذهبی تغییر می یابد.
• اکنون مذهب، دیگر نه فقط انعکاس عجز انسان ها در مبارزه با طبیعت، بلکه علاوه بر آن، انعکاس عجز استثمار شوندگان در مبارزه با استثمارگران و به عبارت دیگر، انعکاس مظلومیت اجتماعی توده ها می شود.

• تاریخ مذهب پژوهی بورژوائی از در نظر گرفتن خصلت دوگانه خدایان طبیعی خود داری می کند، اگرچه مثال های بیشماری در تاریخ مذهب بر آن دلالت دارند:
• برای مثال، در مصر:
• اوزیرس : فرعون و خدای نباتات.
• امون : خدای قدرت فرعونی و خدای خورشید.

• مراسم تدفین مردگان، رفته رفته به مراسم تدفین مردگان وابسته به اقشار فوقانی جامعه مبدل می شوند، که با جلال و جبروت خاصی صورت می گیرند:
• بنای مقابر بزرگ که اهرام مصر نمونه بارز آنند و ترویج اساطیر، افسانه ها و دگم هائی در رابطه با رابطه اقشار فوقانی جامعه با خدایان و با ارواح گوناگون، که گویا قیصرها فرزندان خدایند، نیمه خدا ـ نیمه انسانند:
• مثلا خدا انگاشتن فراعین، بمثابه پسران خدای خورشید، در مصر و خدا انگاشتن امپراطور روم.

• رفته رفته، تصورات مغشوش راجع به وجود ارواح در دنیای دیگر دستخوش تحول می شوند.
• با پیدایش نابرابری در جامعه، تصوراتی راجع به دو جهان در زندگی اخروی، راجع به سرنوشت های مختلف افراد ساده و قشر فوقانی در دنیای دیگر پا به عرصه وجود می گذارند.
• با توسعه بیشتر تمایزات طبقاتی، تعالیمی پا به عرصه می نهند که گویا سعادت اخروی، پاداشی برای قناعت و تحمل رنج و زحمت دنیوی خواهد بود.

• با توسعه دولت های آنتیک (جهان باستان کلاسیک)، خدایان به اصلی و فرعی طبقه بندی می شوند و خدایان و ارواح فرعی تابع خدایان اصلی قلمداد می شوند.
• انگلس می نویسد:
• «اگر قیصر واحد بوجود نیامده بود، خدای واحد هرگز بوجود نمی آمد.
• خدای واحد کپیه خودکامگان و جباران شرقی است.»

• با توسعه جامعه برده داری، خدایان عالم نباتات و خورشید به صفت ناجی نیز مزین می شوند و توده های مردم می توانند، از آنها نه تنها نعمات طبیعی، بلکه رهائی از زجر زندگی را نیز طلب کنند.
• در مذاهب جهان باستان، علاوه بر این، پرستش جانوران (بویژه در مصر)، پرستش آیین نیاکان، که خانواده پدرسالار برده دار را مقدس می شمارد، پرستش اجنه و بتها نیز رواج داشته است.
• رفته رفته اساطیر پرباری به تحریر در می آیند که به گزارش از حال و روز خدایان و نیمه خدایان اختصاص دارند.

 


I
مسیحیت

• در دوره بحران جامعه برده داری، مسیحیت ـ بمثابه مذهب توده های ستمکش و تحت استثمار امپراطوری روم ـ پا به صحنه می نهد که عناصر عقیدتی و اسطوره ای مذاهب جهان باستان را، بویژه مذهب یهود را، بصورت تغییر یافته ای در بردارد.
مسیحیت در آغاز ـ بمثابه یکی از جریانات مذهبی ـ در محافل یهودی در محلات یهودی نشین اروپا بوجود آمده بود.
• مسیحیت حاوی عناصر زیر بوده است:

1
• ایده مسیحا، بمثابه ناجی مردم از عذاب زندگی اجتماعی.

2
• عناصر جریانات مذهبی ـ فلسفی (استوئا، فیلون) با نظریات آنها در رابطه با گناهمندی جهان، آموزش مربوط به روح و واسطه الهی آنها، اعتقاد آنها به خدایان دو باره زنده شونده، تصورات مربوط به انسانخدا، که در اعتقاد به امپراطوران روم بوجود آمده بود.
هیئت عرفانی مسیح، بر شالوده همه این عناصر قوام می یابد.

مسیحیت در جریان توسعه بعدی اش، به موعظه تواضع و تسلیم می پردازد که از سوی طبقات استثمارگر در راستای منافع شان مورد سوء استفاده قرار می گیرد و در قرن چهارم میلادی به مذهب حاکم مبدل می شود.

• پس از تقسیم امپراطوری روم به دو قسمت شرقی و غربی، از قرن نهم تا یازدهم میلادی، دو کلیسای مسیحی نیز پا به عرصه وجود می نهند که هنوز هم وجود دارند:
• کلیسای کاتولیکی در غرب و
• کلیسای ارتدوکس (یعنی واقعا مؤمن) در شرق.

II
بودیسم

بودیسم که در قرن ششم تا پنجم قبل از میلاد، در هندوستان پا به عرصه وجود می نهد، همانند مسیحیت یک مذهب جهانی است و قبل از همه، در کشورهای شرق دور رواج دارد.

بودیسم می کوشد تا جای برهمنیسم ، یعنی اعتقاد به طبیعت را در هندوستان بگیرد، که از سوی روحانیان برهمنی حفظ و به طرز نوینی تفسیر می شد.
بودیسم عجز توده های مردم را منعکس و تحکیم می کند و مبلغ ایده ریاضت و دردکشی، بمثابه اصل هر نوع وجود بوده است.
• بودیسم راه نجات انسان را در قناعت و ریاضت می داند.

بودیسم مبلغ اسطوره معلم الهی و ناجی، یعنی بودا ست، که بطرز اعجازآمیزی زاده شده است.
بودیسم همانند مسیحیت و اسلام به خلق معینی تعلق نداشته است.
• با ترویج
بودیسم در تبت، فرم خاصی از این مذهب بوجود می آید که لامائیسم نام دارد.
بودیسم لامائیستی از تبت به مغولستان و بورجات راه می یابد.
عرفان بودیستی تاکنون، منبع مهمی برای آموزش های عرفانی بورژوائی بوده است.
مرکز بودیسم، امروزه ژاپن است.
• بودیسم در هندوستان کنونی رواج وسیعی ندارد.

III
هندوئیسم

• در هندوستان سکت های مذهبی مختلفی وجود دارند که تحت عنوان کلی هندوئیسم جمعبندی می شوند.
هندوئیسم نتیجه تغییرات به عمل آمده در پولی ته ئیسم (چند خداپرستی) باستانی است.

IV
اسلام

اسلام که در قرن هفتم میلادی در عربستان پا به عرصه وجود می نهد، موقعیت زندگی دامپروران چادرنشین و گروه های پراکنده کشاورزان مسکونی را منعکس می کند، که به علت کاهش اهمیت تجارت کاروانی، بی زمینی، تحت استثمار بیمارگونه و زیر فشار و ستم بودن مردم از سوی اشراف طوایف و قبایل خود که رو به فئودال شدن گذاشته بودند.

محمد در سال 610 میلادی، بمثابه مبلغ مذهبی، «پیامبر» آغاز به تبلیغ می کند.
• اسلام آئین
پولی ته ئیستی (چند خداپرستی) را با مونوته ئیسم (یکتاپرستی) جایگزین می سازد و بجای خدایان بیشمار، خدای واحدی بنام «الله» را می نشاند و به آموزش تسلیم کامل در برابر اراده الهی می پردازد.

دولت تئوکراتیکی نوین در عربستان، در اسلام از سوئی وسیله ای برای منضبط کردن جنگجویان خود می یابد و از سوی دیگر ابزاری برای تابع ساختن توده ها، بکمک موعظه قناعت و تواضع کامل.

• اسلام به قدرت خلفا جامه الهی می پوشاند که جانشین پیامبر می شوند و قدرت مذهبی، نظامی و اداری را در انحصار خود داشته اند.
• اسلام چند همسری، مقام نازلتر زن و بسیاری از جنبه های روابط اجتماعی آن زمان را جایز می شمرد.
• اسلام ببرکت جنگ های اشغالگرانه اعراب اشاعه وسیع می یابد و به مذهب جهانی مبدل می شود.
• اسلام گروهی از کشورها در خاورمیانه، آسیای مرکزی و قفقاز را در بر گرفته و در اندونزی و هند و چین نفوذ کرده است.

• در دوره فئودالیسم، اسلام به جریانات مختلفی (سنی، شیعه و غیره) تجزیه می شود که در قسمت های مختلف خلافت اشاعه یافته اند.
• بعدها فرقه هائی پا به عرصه وجود می نهند که قصد نوسازی اسلام را بر سر داشته اند.

*****
• کلیه این ادیان (بودیسم، مسیحیت، اسلام و غیره) حاوی یک «محتوای ما قبل تاریخی» اند، ذخیره ای از تصوراتی که از زمان های قدیم به میراث برده اند، ولی مشخصه اصلی این ادیان مونوته ئیسم آنها ست، که بیانگر و تحکیم کننده شرایط نوین ستم طبقاتی است.

• در جامعه فئودالی، مذهب به درجه ایدئولوژی حاکم ارتقا می یابد و به آلت دستی در دست اربابان فئودال مبدل می شود.
• مذهب به سدی در راه توسعه علوم، تفکر فلسفی و فرهنگ بدل می شود و در همه جوانب زندگی جامعه نفوذ می کند.
• حتی جنبش های خلقی ضد فئودالی در این دوره، در بسیاری از این کشورها فرم های مذهبی به خود می گیرند و بصورت فرقه های مختلف و گروه های ملحد و منافق و غیره خودنمائی می کنند.
• بسیاری از جنگ ها (جنگ های صلیبی و غیره) نیز تحت نام مذهب صورت می گیرند.

• در دوره تجزیه جامعه فئودالی، فرقه های مختلف مسیحیت پا به عرصه وجود می نهند، از آن جمله اند:
• پروتستانتیسم (لوتر) و کالوینیسم.

مارکس خاطرنشان می شود که آئین انسان انتزاعی که در مسیحیت عرض اندام می کند، دمسازترین فرم مذهبی برای مناسبات تولیدی سرمایه داری است، بویژه در فرم های خاص بورژوائی پروتستانتیسم، دئیسم و امثالهم.

• (دئیسم یک جریان مذهبی ـ فلسفی در روشنگری انگلیس، فرانسه و آلمان بوده، که بمثابه پاسخی برای کشمکش های طبقاتی در قرن شانزدهم و هفدهم که زیر پرچم مذهب صورت می گرفتند، ایده یک مذهب طبیعی و یا طبیعتمذهب مبتنی بر عقل و مبتنی بر جنبه های مثبت همه مذاهب را توسعه داد و ضمنا تعالیم مسیحیت و تاریخ آن را به تیغ انتقاد سیستماتیک سپرد.
• تنش درونی تفکر دئیستی از تضاد ناآگاهانه میان موضع حقوقی ـ طبیعی آغازین آن و نطفه های نگرش تاریخی آن نشئت می گیرد، که دئیسم به عنوان وظیفه ای برای توضیح رابطه تاریخی مذهب طبیعی و مسیحیت برای خود تعیین کرده بود.
• تأثیر دئیسم در قرن هجدهم میلادی غول آسا بوده است و اکثریت روشنگران، دئیست بوده اند. مترجم)

 • در جهان باستان، بسیاری از فلاسفه، بویژه فلاسفه ماتریالیست (دمکریت، اپیکور، لوکرتس) بر آن بودند که مذهب نه احساس مادرزاد انسان ها، بلکه نتیجه تخیل، جهل و ترس آنها از پدیده های طبیعی بوده است.
• متفکران جهان باستان، علاوه بر این، به این حقیقت امر اشاره می کردند که ترس بی دلیل انسان ها از قوای طبیعی، بوسیله قدرتمندان حاکم تشدید می شود تا بدین طریق احترام به قوانین دولتی را به آنها تحمیل کنند.

کریتیاس ـ برده دار قلدر و مستبد ـ سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم را برای حفظ حاکمیت مبتنی بر استثمار خود چنین توجیه می کند :
• مذهب اگرچه وسیله فریب مردم است، ولی وسیله فریب خیرخواهانه ای است.

1
قرون وسطی

• این نظریه که مذهب وسیله عوامفریبی کشیشان است، در اواخر قرون وسطی رواج وسیع پیدا می کند.
• ولی یکجانبگی و بی کفایتی این نظریه در این بود که آن قادر به توضیح این واقعیت امر نبود که چرا عوامفریبی ئی از این دست، توانسته هزاران سال ادامه یابد.

2
هوبس

هوبس اولین کسی بود که به حل این مسئله نزدیک می شود.
• بنظر او انسان ها به سبب نادانی نسبت به علل خوشبختی ها و بدبختی هائی که در زندگی روزمره مواجه می شوند، به وجود قوه نامرئی مؤثری ایمان می آورند و فکر می کنند که آن تعیین کننده سرنوشت آنها ست.

3
فویرباخ

فویرباخ در کشف ماهیت مذهب، خدمت مهمی ادا می کند.
• او نشان می دهد که انسان با پرستش خدا، به پرستش ماهیت انسانی خویش می پردازد و خدا انعکاس برگشتی مذهبی و تخیلی انسان زمینی در ضمیر انسانی است.
• (مراجعه کنید به بیگانگی)

4
مارکس و انگلس

مارکس و انگلس، برای اولین بار به علت ازخودبیگانگی مذهبی و لذا به ریشه های واقعی مذهب در جامعه طبقاتی پی می برند.
• آنها ثابت می کنند که شالوده ازخودبیگانگی مذهبی انسان، در بیگانگی واقعی او نسبت به ماهیت خویش نهفته است، بیگانگی ئی که نتیجه یوغ استثمار بر گرده او ست.
• تا زمانی که انسان زیر یوغ استثمار سرکوب و تحقیر و خوار و ذلیل می شود، قادر به توسعه کیفیت های انسانی خویش نخواهد بود و تسلی خاطر، آزادی و وجهه انسانی خود را ـ به ناچار ـ در مذهب خواهد جست و ماهیت انسانی خود را بطور تخیلی در خدا تحقق خواهد بخشید.

• در جامعه طبقاتی، عمیق ترین ریشه های مذهب را باید در عوامل زیرن جست:

1
• در اشتیاق توده های تحت استثمار و ستم به یک زندگی شایسته انسانی.

2
• در عجز آنها در مبارزه بر ضد استثمارگران.

3
• در شکست کلیه تلاش های برده ها، رعایا و همچنین پرولتاریای جوان برای رهائی از یوغ استثمار و ستم.

4
• در عجز توده ها در مقابل تغییرات نامرئی زندگی، بویژه در مقابل نیروهای اجتماعی که در نظام سرمایه داری بطور کورکورانه عمل می کنند و ساعت به ساعت و روز به روز تخم وحشت از خانه خرابی و ذلت در دل پرولتاریا و خرده مالکان می افشانند و عدم تأمین اجتماعی، بیکاری، بحران ها و جنگ های فاجعه بار وحشت انگیز به راه می اندازند.

مارکس از این رو مذهب را نیز «تریاک توده ها» می نامد.

5
لنین

لنین مذهب را از نقطه نظر مارکسیسم ـ لنینیسم به شرح زیر توضیح می دهد:
• «ستم و سرکوب اقتصادی کارگران، علت و موجد اجتناب ناپذیر همه انواع ممکنه ستم و سرکوب سیاسی و تحقیر اجتماعی است.
• ستم و سرکوب اقتصادی، علت و موجد خشونت و عقب ماندگی توده ها در حیات روحی، معنوی و اخلاقی است.
• کارگران می توانند تا حدودی به کسب آزادی سیاسی برای مبارزه بخاطر آزادی اقتصادی خود نایل آیند، ولی تا زمانی که قدرت سرمایه سرنگون نشده، هیچ آزادی نمی تواند آنها را از ذلت، بیکاری و ستم نجات دهد.
• مذهب یکی از انواع مختلف یوغ معنوی است، که همه جا و همیشه به سبب کار کردن برای غیر، به سبب دست تنگی و بیکسی ابدی بر دوش توده های ستمکش سنگینی می کند.
• عجز طبقات تحت استثمار در مبارزه بر ضد استثمارگران ـ ناگزیر ـ باور به زندگی بهتر در دنیای دیگر را بوجود می آورد، همان طور که عجز انسان وحشی در مبارزه با طبیعت، باور به خدایان، شیاطین، معجزه و امثالهم را بوجود می آورد.
• مذهب، کسی را که تمام عمر کار می کند و در فقر و تنگدستی روزگار می گذراند، قناعت، تحمل و رضایت می آموزد و او را با وعده پاداش الهی در دنیای دیگر تسلی می دهد.
• مذهب، کسانی را که از کار غیر زندگی می کنند، نیکوکاری می آموزد و بدین طریق توجیه ارزانی برای تمام زندگی استثمارگرانه شان عرضه می کند و جواز برخورداری از رحمت الهی را به قیمتی ناچیز در اختیارشان می گذارد.»

• طبقات استثمارگر از دیرباز، مذهب ر برای سرکوب معنوی توده های تحت ستم و برای ایجاد عذاب وجدان در آنها مورد سوء استفاده قرار می دهند.
• بکمک مذهب به زحمتکشان القا می شود که درد و رنج شان در دنیا، وسیله امتحان الهی است و اگر از این امتحان سربلند بیرون آیند، رحمت الهی شامل حال شان خواهد شد و در صورت سرپیچی از اطاعت حکام به عذاب الیم گرفتار خواهند شد.
• مذهب همواره، بمثابه وسیله آشتی دادن فقرا با اغنیا، با زجردهندگان شان بکار رفته است.
• با فراخوان عوامفریبانه «همسایه ات را به همان سان دوست بدار، که خود را دوست می داری!»، از سوئی هر مقاومت برضد فریب، قلدری، ستم و بی عدالتی در نطفه خفه می شود و از سوی دیگر، جنگ های غارتگرانه امپریالیستی و تدارکات جنگی امپریالیستی بطور مذهبی توجیه می شوند.

• امروز هم، نیروهای ارتجاعی با همکاری فعال محافل ارتجاعی روحانیت کاتولیکی و پروتستانی، همچنان مذهب را بمثابه یک وسیله ایدئولوژیکی مورد سوء استفاده قرار می دهند تا زحمتکشان کشورهای سرمایه داری را از شناخت منافع واقعی خود باز دارند و با جامعه سرمایه داری آشتی دهند و تابع منافع سیاسی آن سازند.
محافل مذهبی مترقی و خیراندیش بر ضد این سوء استفاده از مذهب مبارزه می کنند و از سیاست تفاهم بین المللی و تضمین صلح دفاع می کنند و خواستار همکاری صادقانه همه نیروهای مترقی ـ صرفنظر از جهان بینی شان ـ می شوند.

• انسان در جامعه سوسیالیستی ببرکت امحای استثمار انسان بوسیله انسان، به آزادی، عزت و شرف انسانی خود دست می یابد.
• با قادر شدن انسانها به توسعه کیفیت های انسانی خود، مجموعه مناسبات انسانی ـ به معنی حقیقی کلمه ـ انسانی می شوند و از چنان شفافیتی برخوردار می گردند که مذهب بنیان های اجتماعی عینی خود را از دست می دهد.
• البته نیروی سنت سبب می شود که بقایای شعور مذهبی، پس از استقرارجامعه بی طبقه، برای مدتی به حیات خود ادامه دهند.
• ولی آنها تحت تأثیر تبلیغات آته ئیستی و با شرکت کلیه انسان ها در ساختمان کمونیستی جامعه و در اداره بلاواسطه کشور و در استفاده از دستاوردهای فرهنگ مادی و معنوی آن با گذشت زمان از بین خواهند رفت.

مارکس این مسئله را پیش بیی می کند.
• او در رابطه با غلبه تاریخی نهائی بر مذهب، به تحولات اجتماعی بنیادی در جامعه کمونیستی اشاره می کند:
• «بازتاب مذهبی جهان واقعی، بطورکلی، تنها زمانی می تواند از بین برود که مناسبات کار عملی هر روزه انسان ها حاکی از روابط هر روزه شفاف معقول انسان ها نسبت به یکدیگر و نسبت به طبیعت گردند.
• فرم روند زندگی اجتماعی، یعنی روند تولید مادی، پرده مه آلود از چهره برخواهد داشت، به محض اینکه آن، بمثابه محصول کار انسان های اجتماعی شده آزاد، تحت کنترل برنامه مند آگاهانه آنها در آید.
• اما برای آن، شالوده مادی جامعه و یا سلسله ای از شرایط هستی مادی لازم خواهند بود که خود ـ بنوبه خود ـ محصول طبیعی یک تاریخ توسعه طولانی و دردناک بوده اند.»

• سیاست حزب مارکسیستی ـ لنینیستی و دولت سوسیالیستی، در رابطه با مذهب، همبودهای مذهبی و طرفداران آنها، بر بنیان قانون اساسی تضمین شده مبنی بر آزادی عقیده و وجدان استوار است.
• بدین طریق در آلمان دمکراتیک، همبود اصیلی از مارکسیست ها و مسیحیان بر بنیان منافع اساسی سیاسی مشترک و ایدئال ها و آماج های هومانیستی مشترک بوجود آمده است، بدون اینکه تضادهای جهان بینانه موجود انکار شوند و بدون آنکه چالش های جهان بینانه ـ تئوریکی مورد صرفنظر قرار گیرند.
کار روشنگرانه علمی ـ آته ئیستی که هدفش از تبلیغ جهان بینی علمی، کمک به شهروندان و بویژه جوانان برای درک کامل رسالت تاریخی خویش است، در چالش معنوی به صورتی انجام می یابد که باعث دل آزردگی شهروندان مذهبی نشود.

• مراجعه کنید به آته ئیسم، بیگانگی.

پایان


January 9th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي